در ستایش نمایش «هفت خان اسفندیار»
تاریخ انتشار: ۱ مرداد ۱۴۰۲ | کد خبر: ۳۸۲۹۵۷۴۹
داستان ایرانی نمایش «هفت خان اسفندیار» برای یک ایرانی چه آورده ای دارد.
به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری دانشجو، حفر چاههای عمیق در دریاهای بیشمار ادبیات فارسی همچون شاهنامه، بوستان، گلستان، مثنوی، دیوان حافظ، لیلی و مجنون و... مسئله مهم و ضروری و سخت است که قابلیت آن را دارد تا برای یافتن جلوه-های زندگی ایرانی به کار آید.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
نمایش «هفت خان اسفندیار» یک بازتولید هنری است که با اقتباسی آزاد از یکی از اعلاترین نمونههای داستان ایرانی آگاهانه یا ناآگاهانه متکفل بار سه گانه شناخت، روایت و تربیت انسان ایرانی شده است. او با نمایش سرگذشت اسفندیار برای آزاد کردن خواهرانش از دست اغیار در طی هفت مرحله، ما را مهمان روایتی میکند که برای بیگانگان با این انسان یا آنها که هویت این انسان را در کوران انسان سازیهای تقلبی فراموش کردهاند، میتواند منجر به شناخت انسان ایرانی شود. در این قصه اسفندیار – نماد انسان ایرانی- شخصیت اصلی است و پدرش گشتاسپِ پادشاه و مادرش و برادرش دیگر افرادی هستند که نمیتوان آنها را مصداق اتم انسان ایرانی دانست، اما تعامل و رابطه اسفندیار با آنان آشکار کننده وجوه مختلفی از زندگی ایرانی است. برای مثال در خانی که اسفندیار در برف و بوران گیر کرده است و چیزی نمانده تا از پا درآید، مهر مادرانه است که او را نجات میدهد.
شخصیت مهم دیگر این نمایش گرگسار است که به گمان نویسنده این متن باید او را تجلی نفس اسفندیار و یا بطور کلی نفس انسانی دانست. وجه بارز او وسوسه و اغواست. از آنجا که کارگردان نمایش، سفر اسفندیار را نه یک سفر قهرمانی صرف بلکه سفر شناخت، کشف و شهود می¬داند باید گفت ترسیم و جای گذاری شخصیت گرگسار و موانعی که او بر سر راه اسفندیار ایجاد میکند بسیار درست انجام شده است، زیرا یکی دیگر از وجوه انسان ایرانی همین باور ضد مادیگرای او مبنی بر وجود دشمن درونی و بیرونی است. هم دشمن تورانی و اژدها و رباینده ناموس ایرانی دشمن اوست و هم شهوت و قدرت طلبی و بیغیرتی. اساسا انسان ایرانی به این دلیل حماسهساز است و دلاوری در وجودش نهادینه شده که پیش از رویارویی با خصم عنود متجاوز بیرونی، در مدرسه فتوت و جوانمردی سنگهایش را با خودش وا کنده و دست از صفات شیطانی درونش شسته است. باید یادآور شد که نمایشهایی از این دست چقدر میتواند در شناخت انسان ایرانی برای غیر ایرانیان مفید باشد تا با دیدن آن، مغرضانه و جعلی بودن نسخههایی همچون فیلم سیصد و... را متوجه شد.
کارکرد سوم داستان ایرانی یعنی تربیت انسان ایرانی نیز در این اثر با بازخوانی ویژگیهای آنان که ما آنها را اساطیر و دلاوران این سرزمین میشناسیم صورت گرفته است. اسفندیار وطنش را دوست دارد و برای کم کردن شر طمع ورزان از جان مایه می-گذارد؛ قهرمان ایرانی داستان از شکست کشورش خوشحال نمیشود و برای نمادهای آن احترام قائل است، اسفندیار به خود اتکایی غیر موحدانه باور ندارد و در لحظه لحظه زندگیاش از خداوند استمداد میطلبد. اسفندیار به خانواده تعلق خاطر دارد و قوام و مانایی آن دغدغه اوست، غیرت از آن جهت که حافظ خانواده است محرک او برای گذر از هفت خان جان فرساست. بازگویی این ویژگیها و صفات دیگر در این نمایش موزیکال، ناخودآگاه مخاطب ایرانی امروز را به سنجش میزان تطابق و تمایلش در همسانی با قهرمان داستان وا میدارد.
موزیکال بودن این نمایش نیز بر قوت و تاثیرگذاری آن افزوده است و به خوبی خودش را با نمایش همگام کرده و تک تک بازیگران با مضمون و صدایی نزدیک به خودشان، آوازی را لب خوانی یا خوانندگی میکنند. کار سختی که بنظر با نهایت هماهنگی به نتیجه شایستهای رسیده است.
هفت خان را بدون بزرگنمایی باید یک نقطه عطف دانست. تجربیاتی که از طراحی، اجرا و استقبال قابل توجه این نمایش بدست آمد میتواند اولویتهای موضوعی و رویکردی هنرمندان را از این مقطع به بعد دستخوش تغییر کند. یک قصه اصیل ایرانی بر جان مخاطب ایرانی نشسته و پیامش هم دریافت شده است. حال چه میزان از این قصهها در تاریخ و ادبیات کهن و معاصر ما وجود دارد که قابلیت بازآفرینی و بازطراحی در انواع مختلف هنرها را دارد و تاکنون به آن توجهی نشده است؟ نوید این نمایش برای اهالی فرهنگ و هنر این سرزمین این میتواند باشد که داستان ایرانی که ما منابع سرشار دست نخوردهای از آن را داریم به تجربه اثبات شد که بر ذوق ایرانی جماعت خوش آمده و استعداد بیشتری برای ارتقا مخاطب خودش دارد و نیازی به سوژهها و الگوهای تکراری تقلیدی برای جذابیت نیست. باید منتظر بود دید رجعت اساسی هنرپردازان ایرانی به سمت قصههای بومی کی آغاز میشود.
منبع: خبرگزاری دانشجو
کلیدواژه: داستان ایرانی انسان ایرانی هفت خان
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت snn.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «خبرگزاری دانشجو» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۸۲۹۵۷۴۹ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
امروز، روز شیراز؛ شهر شعر و هنر و حافظ
امید جهانشاهی ؛ عصر ایران - امروز روز شیراز است، شهر حضرت ناز، حافظ شیراز، حافظه ی تاریخی ایرانیان برای خواستن زندگی. شهر عشق و نسیم و عطر بهار نارنج و باغ های دل باز: عفیف آباد و جنت و نارنجستان و دلگشا و ارم. شهر سعدی، شهر حضرت شعر. مهد فرهنگ و هنر؛ خال لب هفت شهر. قهوه شیرازی، سالاد شیرازی، کلم پلو؛ آیین خوان و خوراک خواستنی.
اگرچه تخت جمشید نشانه روشنی از سابقه تمدن در این منطقه است اما دیرینه شیراز به گواهی کشفیات باستان شناسی سال 1395 در تپه چهار هکتاری پوستچی به هفت هزارسالگان می رسد. نام باستانی آن، تیرازیس بوده است.
شیراز در درازنای تاریخ از جمله مناطق امن بوده است و از همین رو در دوران های مختلف چه پیش از اسلام و چه پس از آن،از قطب های فرهنگ و هنر ایران زمین بوده است. به قول سعدی: «شهرها همه بازند و شیراز شهباز»
اگرچه از دوره های مهم تاریخی، یادگاری هایی در شیراز می توان یافت. عمارت باغ ارم یادگار دوران قاجار است با آن نقاشی های رنگ روغن، منبت کاری های روی درها و گچ بری ها و کاشی کاری های نما.
اما بسیاری بناهای فاخر امروز شیراز مربوط به دوران کریم خان زند است مثل بازار وکیل، حمام وکیل و ارگ کریم خان که محل حکومت او بود و پس از او نیز دارالحکومه امرای فارس شد. کریمخان زند را بهترین پادشاه ایران بعد از حمله اعراب دانسته اند. او از افسران شجاع سپاه نامدار نادرشاه بود که پس از مرگ وی به ایل خود برگشت. محبوبیت کریمخان زند که خود را وکیل رعایا می نامید در تاریخ ایران بینظیر است.
آنچه کریمخان را ستایشبرانگیز کرد مردمداری، دادگری و سخاوتش نسبت به زیردستانش بود. از سخاوتمندی کریمخان بسیار گفتهاند. در رستمالتواریخ آمده است که وقتی کریمخان جایی را که فتح میکرد غارت نمیکرد و میکوشید حقوق سربازانش را بدهد. وقتی دیوار شهر شیراز را دوازده هزار کارگر میساختند، هنگام حفاری سکههای اشرفی فراوانی یافت شد. او به جای مصادرۀ سکه ها و به جیب زدن آن (به نام دولت و به کام خود)، سکهها را میان همان کارگران تقسیم کرد.
شیراز در دوره ای شهره به مکتب نگارگری بود و در دورانی مشهور به دارالعلم. در دوران عضدالدوله دیلمی، چنان کتابخانه بزرگی داشت که از همه علوم و فرهنگ آن روز نشانی از ان می شد جست و گواهی از جایگاه شیراز در تاریخ فرهنگ ایران دارد. صنعت کتاب سازی و کتاب آرایی از صنایع تاریخی این شهر بوده است. از همین رو، سعدی در حق شیراز گفته است: «چه شام و چه مصر و چه بّر و چه بحر؛ همه روستایند و شیراز شهر.»
تعین روزی به نام شهری را باید غنیمت شمرد برای شناخت و ستایش شهرها و توجه به توسعه آنها مبتنی بر طبیعت و سرشت تاریخی شان.
چه شد اصفهان که روزگاری شهری جهانی بود و شهره به زیبایی و شکوه و صنایع مختلف و صادرات ابریشم به اروپا داشت، و مستشرقین بسیار تحسینش می کردند به جای اینکه امروز قطب گردشگری ایران باشد، حالا درگیر فاجعه فرونشست است و آلودگی.
چرا هر ساله در نوروز حدود دومیلیون نفر بی اعتنا و بی تفاوت از کنار خوی رد می شوند تا به ترکیه بروند برای خرید، کنسرت و یا به اصطلاح خوش گذراندن که البته گاهی می شود تجمع اعتراضی «پول ما را پس بده» در مقابل هتل آنتالیای ترکیه. این حق شهر قدیمی و پر آوازه خوی نیست با این همه ظرفیت.
شهری که از دوران سلجوقیان بواسطه قرار داشتن در جاده ابریشم یکی از مراکز تجارت و رونق و مهد تمدن بوده است و امروز نیز آکنده از جاذبه های طبیعی و تاریخی و قابلیت های تفرج گاهی و تجارت و ظرفیت های توسعه است، نباید بین راهی خیل مسافران عازم وان و انتالیا باشد که چند دهه است به نوایی رسیده اند از صدقه سری مسافران ایرانی. «تفو بر تو ای چرخ گردون تفو»
براستی چرا برای زیبایی و شیکی روی برخی تیشرت ها و لباس ها به زبان انگلیسی درج می کنند پاریس و لندن. دریغ آنجاست که حتی تولیدکننده ایرانی برای ارزشمند و به زبان امروز باکلاس کردن محصولش این کار را می کند. این نشانه فقدان اعتماد به نفس ملی است. نشانه اینکه هیچ چیز به اندازه ایران غریب نبوده است. روزهای شهرهایمان را بزرگ و باشکوه برگزار کنیم برای اعتماد به نفس ملی و برای هویت ملی.
به این کلیشه های تحقیرآمیز در مورد شهرهایمان پایان دهیم. به این خود تحقیری بی بنیاد پایان دهیم. قزوین از مظاهر تمدن ایرانی است. پایتخت خوشنویسی ایران است. موزه بزرگ قزوین و خیابان سپه که اولین خیابان ایران است، گواهی بر ارزشمندی این شهر ریشه دار و اصیل فرهنگی دارد. در وصف قزوین همین بس که از حیث تعدد آثار تاریخی در یک شهر، در ایران و حتی جهان دارای جایگاه است. تبریز و اصفهان و یزد و اهواز و قزوین و سنندج را آن گونه که باید و شایسته است توصیف کنیم و به آنها ببالیم. اگر ایران را گرامی می داریم، اجزایش همین شهرهاست: لبت شیراز و چشمت اصفهان و خنده ات گیلان پر از مستی و راز و شوق هستی، روح ایمانم! (حمیدرضا گلشن) از این منظر، روز شیراز روزی خاص تنها مربوط به شهر شیراز نیست. روز ملی ایران برای تکریم شعر و فرهنگ و هنر و حافظ و یک تاریخ پر از شکوه و زیبایی است از جمله دوران کریم خان زند.
روز تبریز، یک روز ملی است برای درود ایران به خروش غرور آفرین مشروطه خواهی، به پرچم های سرافراز غیرت: ستارخان و باقرخان.
روز یزد، روز اعتدال است و نجابت و مدارای ریشه گرفته از افق های باز کویر.
روز رشت بهانه ستایش تجدد و فرهنگ است.
برای خلاصی از باستان گرایی به مثابه ستایش ایرانیتی انتزاعی و نمایشی، باید به شناخت و ستایش شهرها پرداخت. هر شهر پنجره ای است به شناخت ایران. هر شهر حس و بو و رنگی است از رنگین کمان درخشان ایران. شیراز سبک بال و همه ناز و عاشق و معتدل هم بخشی از ویژگی ایران است. کانال عصر ایران در تلگرام